محل تبلیغات شما

اندکی تأمل




برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛ 

آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمون 

کنار بروند و خورشید دوباره بتابد



6666.jpg

برای خودت دعا کن
 تا خورشید را بهتر بشناسی. 

بتوانی هم صحبتش باشی و صبح ها برایش نان تازه بگیری. 


برای خودت دعا کن
که سر سفره ی خورشید بنشینی و چای آسمانی بنوشی. 


برای خودت دعا کن
تا همه ی شب هایت ماه داشته باشد؛ 

چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است. 

ماه چراغ کوچکی است که روشن شده 

تا جلوی پایت را ببینی. 



دلم برای کودکیم تنگ شده

برای روزهایی که باور ساده ای داشتم
همه آدم ها را دوست داشتم.

مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم
مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود.
دلم می خواست "ممُل" را پیدا کنم
از نجاری ها که می گذشتم گوشه چشمی به دنبال "وروجک" می گشتم
تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود

دلم برای خدا تنگ شده .
خدایی که شبها بوسه بارانش می کردم.


دلم برای کودکیم تنگ شده .

شاید یک روز در کوچه بازار فریب , دست من ول شد و او رفت.



حکایت می کنند که دو نفر بر سر قطعه ای زمین نزاع می کردند 

و هر یک می گفت: این زمین از آن من است.


نزد حضرت عیسی علیه السلام رفتند.

حضرت عیسی علیه السلام گفت: اما زمین چیز دیگری می گوید!

گفتند : چه می گوید ؟



گفت: می گوید هر دو از آن منند !




آخرین جستجو ها

mulnalassa کتابخانه عمومی ولی عصر (عج) اصفهان دوربین فیلمبرداری نبرد پنهان Jason's info Rodrigo's page اینورتر یاسکاوا cumbresveku پایان نامه و پروژه های دانشجویی Linda's info